سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دارالرضوان

کوتاه اما زیبا

به داخل گل فروشی رفتم تا دسته گلی زیبا برای مادرم سفارش دهم وبا پست به دستش برسانم.

از گل فروشی بیرون آمدم،دیدم دختر بچه ای گریه می کند.......

از او پرسیدم که چرا گریه می کنی؟

گفت:من پول کافی برای خرید دسته گلی برای مادرم را ندارم.

گفتم :این که عیبی ندارد من به تو پول می دهم.

دسته گلی زیبا برای مادر دخترک خریدم.

از او پرسیدم:می خواهی تا خانه ات راهنماییت کنم؟

گفت: تا قبر مادرم راهی نیست!

بغض تو گلویم گیر کرده بود ......

کیلومتر ها رانندگی کردم تا خودم دسته گل را به مادرم بدهم!

 

همه مشکوتیا